اینکه چرا نگرش به خانواده در مشهد اینقدر سطحی و متزلزل شده، جای بررسی مبسوط دارد که به آن خواهیم پرداخت. اما این را هم بگوییم کسانی که به سمت طلاقهای توافقی میروند، آن را نوعی دست یافتن به تصمیم نهایی برای ماندن یا رفتن میدانند، به همین سادگی!
در مقابل کسانی چون من و شما نیز که برای زندگی زیر یک سقف به توافق و تفاهم رسیدهایم، به آن به عنوان نابهنجاری اجتماعی مینگریم که همواره نگرانیم آتش آن دامن خانواده ما را نگیرد.
هر چند عده ای این را نگاهی سنتی نسبت به طلاق میبینند، اما در مقابل عدهای دیگر معتقدند، در جامعه کنونی با این حجم روابط گسترده اجتماعی، مواردی چون طلاق به موضوعی پیش پا افتاده تبدیل شده که برای مردم قابل هضم است و دیگر قبح پیش از آن را ندارد!
طلاق از بُعد خشونت
آنچه امروز میخواهیم بدان بپردازیم، باز هم طلاق با محوریت خشونت به عنوان «عامل» یا «علت» است.
متأسفانه در جامعه ما به دلایل گوناگون خشونت رو به افزایش است. اما اینکه خشونت به قدری پررنگ شود که سبب از هم پاشیدن کانون خانواده شود، به واقع جای نگرانی دارد.
ما نمیتوانیم از مردم خواهش کنیم در خانه هایشان برای رفع مشکلات، از شیوههای دیگری به جز خشونت بهره ببرند؛ چون آنان که این رویه را برگزیدهاند، جز این نخواهند کرد... نمیتوانیم التماس کنیم به جای وقت گذراندن در پزشکی قانونی و راهروهای دادگاه خانواده به خاطر ضرب و شتم علیه همسر از راه بی دردسرتری به نام «مذاکره» بهره ببرند؛ چون آنان نشان دادهاند در کنترل خشم خود یا انجام مذاکره ناتوانند... همچنین ما میدانیم وقتی کار به شکایت و احراز خشونت توسط محاکم قضایی و صدور حکم میکشد، شکل دیگری از خشونت شکل میگیرد.
خشونت حاصل ناکامی
به گفته رئیس اداره برآوردهای اجتماعی نیروی انتظامی خراسان رضوی، آنچه در خانواده به خشونت منجر میشود، ناکامی یا پیشبینی ناکامی است.
محمد ایرجی پور درباره دلایل خشم و پرخاشگری در خانواده ادامه میدهد: تشکیل زندگی بدون توجه به بهداشت روانی ازدواج، نبود توازن بین زوجین، ناتوانی در برقراری توازن میان خواستهها و نیازها، توقعات، دخالتها و نرسیدن به یک زبان مشترک خود سبب رسیدن افراد به آخر خط که همان طلاق است، میشود.
او با اشاره به تهاجمهای فرهنگی یادآور میشود: تغییر سبک زندگی مخالف با معیارهای فرهنگی ما به رفتارهایی چون برخوردهای فیزیکی منجر میشود.
ایرجی پور میگوید: مردم نمیدانند چگونه خود کنترلی داشته باشند تا خشم آنان به پرخاشگری منجر نشود. از این رو پرخاشگری برای آنان به عادت رفتاری تبدیل میشود، در حالی که هنگام ناکامی مدیریت خشم و ابراز آن به شیوهای درست تا رسیدن به راه حل مسأله از نزاع جلوگیری میکند.
ایرجی پور اضافه میکند: خودآگاهی از جمله محورهایی است که سبب میشود از حقوق خود و حقوق طرف مقابلمان مطلع باشیم، اما برای رعایت آن این آگاهی به تنهایی کافی نیست، بلکه باید به نگرش تبدیل شود، درغیر این صورت اعتقاد و تعهدی نسبت به رعایت آن نخواهد بود.
او خاطر نشان میکند: ازدواج باید به آرامش منجر شود، نه سبب تنش و بعد هم همان زندگی پر تنش به خاطر بچهها ادامه یابد! چون فردی که در حال زجر کشیدن است، حق حیات دارد.
به گفته او، مهم است افراد بدانند خواسته هایشان را کی، کجا و چگونه بیان کنند تا خشونت اتفاق نیفتد و این همان مهارتی است که اغلب زوجها از آن برخوردار نیستند.
راهکار
او پیشنهاد میکند: بهترین راهکار این است که دستگاههای مرتبط با تشکیل خانواده مانند استانداری، بهداشت، مراکز علمی و یا حتی ثبت احوال، صدا و سیما و رسانهها و یا محاکم قضایی برای تحکیم بنیان خانواده در مرحله تشکیل خانواده سرمایهگذاری کنند. مثلاً هزینه مشاوره پیش از ازدواج تحت پوشش بیمهها قرار بگیرد تا خانوادهها به دلیل هزینههای آن از مشاوره طفره نروند.
او میافزاید: در مشاورههای پیش از ازدواج مشاور کمک میکند تا دو طرف تصمیم درست بگیرند و به بهترین انتخاب دست بزنند و یا مهارتهای لازم را فرا بگیرند.
واقعیتهای ملموس
در این زمینه یک جامعه شناس و پژوهشگر مسایل اجتماعی و عضو هیأت علمی جهاد دانشگاهی نیز «محرومیت» را دلیل به وجود آمدن خشونت در افراد و به دنبال آن پرخاشگری عنوان میکند.
وی با شهامت به مواردی اشاره میکند که برای من و شما در جامعه امروزی کاملاً ملموس است و اغلب دست اندرکاران از بیان آن طفره میروند.
دکتر مجید دانایی سیج با اشاره به شیب تند طلاق میگوید: بر اساس آمار رسمی سال 53 در خراسان از هر 5 هزار زن متأهل یک نفر طلاق میگرفت، اما در سال 93 در خراسان رضوی از هر 90 زن متأهل یک نفر طلاق گرفته و این نشان میدهد، شیب طلاق در سراشیبی تندی قرار گرفته، اما آنچه در این مدت به آن توجه نشده، دلیل این اتفاق بوده که از چشم کارشناسان دور مانده است.
به گفته او، عواملی چون ماهواره و تهاجم فرهنگی و مواردی از این قبیل که تا کنون عنوان میشده، تنها بخشی از ماجرای طلاق است، اما کارشناسان و مسؤولان یا به عمد و یا از روی ناآگاهی از این موضوع برای پنهان کردن واقعیتی به نام «محرومیت» استفاده کردند.
وی در این باره بیان میدارد: ماهواره زمانی میتواند سبب از هم پاشیدن خانواده شود که طلاق عاطفی رخ داده باشد، آن وقت چیزی مانند ماهواره و سریالهای ترکیهای و شبکه جم و... تلنگری است تا نخ باریک به جا مانده از رابطه زوجین پاره شود.
خشونت زاده محرومیت
دکتر دانایی، این محرومیت را نه تنها محرومیت اقتصادی که محرومیت عاطفی و روحی عنوان و تصریح میکند: خشونت زاده محرومیت است.
طبق گفتههای او «محرومیت» اشکال گوناگونی دارد و از خانواده و کودکی شکل میگیرد و بتدریج با ورود فرد به جامعه پررنگ تر هم میشود.
او در این زمینه مثالهای ملموسی دارد، مثالهایی چون «خفه کردن بچهها در مدرسه و خانواده و اجازه ندادن به آنان برای بیان خواستهها و عقیدههایشان، نداشتن امکانات گوناگون برای بچهها در مقایسه با سایر همسالان، تعاملات سرد، تبعیض و هر محرومیتی دیگر در نهایت به خشونت منجر میشود.
و این همان خشونتی است که آفت روابط میان افراد خانواده است. به همین دلیل است که او مدام تأکید میکند: راهکار خشونت در خانه هاست و پس از ازدواج دیگر نمیتوان خشونت و پرخاشگری را اصلاح کرد.
وی افزون بر این، با اشاره به حفظ اقتدار مرد در خانواده برای محکم ماندن پایههای بنیان خانواده بیان میدارد: تجربه نشان داده، در خانواده ای که اقتدار مرد زیر سؤال برود، پایههای آن خانواده سست میشود، اما آیا پسری که تا 23 سالگی در حال مدرسه رفتن و کلاسهای خصوصی و ورزشی و دانشگاه بوده، میتواند مردی شود که سرپرستی یک خانواده را بر عهده بگیرد؟ چنین پسری که حتی تهیه نان خانه را بر عهده نداشته، اگر با پارتی بازی در سمتی مناسب نیز اشتغال یابد، آیا میتواند مدیر موفقی بشود؟
او درباره این نوع تربیت میگوید: در این حالت ما با پسرهای تحصیل کردهای رو به رو هستیم که قادر به ادامه زندگی خانوادگی نخواهند بود.
وی تصریح میکند: این گونه پسرها هستند که دنبال زنی شاغل در حرفه معلمی میگردند؛ یعنی زنی که هم شاغل باشد و هم نباشد. زنی که درآمد داشته باشد و وقت کافی هم برای انجام امور خانه صرف کند.
او در مقابل از دخترانی میگوید که امروزه حتی در سنین دبیرستانی یا بالاتر هنوز توسط مادرشان پشتیبانی میشوند تا گرسنه از خانه بیرون نروند یا لباسشان مرتب باشد. مثلاً مادر سر صبح بیدار شود، لیوان را پر از شیر کند، بعد بگذارد روی میز تا دختر خانم تناول کند، بعد به مدرسه برود.
او به جد میگوید: چنین دختری قادر نخواهد بود، از پس مسؤولیتهای یک زندگی برآید.
او در تحلیلی دیگر میگوید: ما اکنون با دخترانی مواجهیم که مایل به ازدواج هستند و با پسرانی که به ازدواج تمایلی ندارند. ما امروز با دخترانی مواجهیم که ظاهری پسرانه را میپسندند و پسرانی که ظاهری دخترانه دارند و معلوم نیست کدام یک در زندگی زناشویی چه نقشی را قرار است ایفا کنند، ما امروز با همسرانی مواجهیم که حداقل هشت ساعت در روز را در محل کار کنار همکاران غیر همجنس خود به سر میبرند و در واقع روزی هشت ساعت کنار هم زندگی میکنند و هنگام برگشت به منزل زن و شوهری خسته هستند که در نهایت در انتهای شب چیزی حدود دو ساعت را میتوانند در تعامل و گفتوگوی با هم باشند، بنابراین همدلی و همفکری بیشتری با همکاران غیرهمجنسی پیدا میکنند که زمان بیشتری را در کنار آنان بوده اند.
او بصراحت بیان میدارد که انتهای این ازدواجها باخت است.
اما او یک امیدواری دارد. به گفته او، «آمار طلاق اگر چه شیب تندی یافته، اما تا وقتی نسبت طلاق و ازدواج 50 - 50 نشود، میتوان گفت مدلهای استحکام خانواده از احتمالات طلاق قویتر است. و آنچه امروز نگران کننده به نظر میآید، همین شیب تند طلاق است. »
نظر شما